سجادعزیزدل مامان وباباسجادعزیزدل مامان وبابا، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 18 روز سن داره

سجادمامان

ماشین سواری پسملی

سلام عسیسم... در زمان ما یه دونه از این لاستیکای ماشین بود که پسر بچه ها اونو قل میدادن و عشق میکردن و دنبالش میدویدن ولی بچه های حالا چه کارایی میکنن جدیدا هم که بوق میزنی چشمم روشن دنده ماشینو میگیری و ول نمیکنی دیروزم که من وبابایی درکمال ناباوری دیدیم شیشه ماشینو پایین کردی راست میگن بچه ها مثل طوطی میمونن هر کاری که ما میکنیم فوری یاد میگیری وانجام میدی ماشاا.. ...
23 مهر 1393

میدان کوزه

سجاد جونم.چندشب پیش که هوا هنوز سرد نبود باهم رفتیم میدان کوزه برای تفریح.و تو خیلی شیفته آب بازی شده بودی ...
23 مهر 1393

ادامه بیماری سجاد

سلاااااااااااااااام نفس مامان وبابا بعد از یه مدت طولانی دوباره اومدم تا از خاطراتمون برات بگم. بعداز اینکه به خاطر زرد زخم سرت شیر اسب و شربت سفالکسین بهت دادیم کامل خوب شدی بعد از یه هفته دوباره روی سرت یه دونه کوچیک زد از فرداش هم دوباره روی سرت پهن شد واااااااااااااای دیگه داشتم از غصه میمردم دیگه نمیدونستیم چیکار کنیم باز بهت شیر اسب و شربت دادم و چون موهات بلند بود وشیر خیلی جذب نمیشد مجبور شدم با خاله لیلا این بلا رو سرت بیاریم اگه به من بود هیچ وقت حاضر نمیشدم که موهای خوشکلتو بزنم وکچلت کنم ولی مجبور شدم عزیزدلم . خلاصه بعداز چند روز سرت بهتر شد البته با دارو. ...
23 مهر 1393

پست موقتی

سلام به همه دوستان گلم .... این پست موقتیه شاید چند روزی نتونم بیام و بهتون سر بزنم چون بیماری سجادم دوباره برگشته وفعلا درگیرم براش دعا کنید تا زود خوب بشه دلم براتون تنگ میشه خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی التماس دعا ...
23 شهريور 1393

بازم بیماری

سلام عسلم.. علت غیبت طولانیم و نیومدن وسر نزدن به وبلاگت یه غم بزرگ بود توی دلم که خدا رو شکر دیگه تموم شد. چند هفته پیش وقتی از حموم بیرونت آوردم یه جوش چرکین کنار چشمت زد وفرداش هم دو تا روی سرت من توجهی نکردم چون گاهی اینطوری میشدی وخودش برطرف میشد تا اینکه چند روز طول کشید تا به این شکل در اومد وباز فرداش اینطوری شد فورا بردیمت دکتر. دکتر گفت چیز مهمی نیست زرد زخمه به خاطر لیف آلوده اینجوری شده برات آنتی بیوتیک وپماد موپیرسون تجویز کرد. تا 5روز ما پماد رو روی سرت زدیم وآنتی بیوتیک بهت دادیم ولی دیدیم بهتر نشد باز بردیمت دکتر پوست اون گفت باید روزی 3بار ببریمت حموم وهیچ دارویی ننوشت .بعد از ...
8 شهريور 1393

ژست 2

عاشق اون لبخندتام نفسم قررررررررررربوووونت برم من که اینطوری لالا رفتی آفرین پسرم که یاد گرفتی چهار زانو بشینی روز عید فطر رفتیم خونه مامانی شیرینی برامون آورده ولی شما دیگه اجازه خوردن به کسی نمیدی و چند تاشو برداشتی ومیخوای بخوری آخه تو دندون داری و بازی کردن با.....   گفتم که عشق ظروفی!!!!   ...
8 شهريور 1393

عشق ظروف بودن پسملی

ما که کوچیک بودیم عاشق عروسک واسباب بازی بودیم اما نی نی های حالا(بعضیاشون مثل سجاد ما)اسباب بازی رو ول میکنن ومیخوان با کاسه وبشقابو قابلمه والبته قندون بازی کنن ما که موندیم توی کارشون ازجمله کاراشم همین قندونه که عاشقشه و تا میبینه میخواد درشو برداره وقنداشو بریزه بیرونو وبا درش بازی کنه. اینم بلایی که سر قندون آوردی   ...
8 شهريور 1393

سوغات مشهد

گل پسملی سلام. چند وقت پیش دایی علی رفته بود مشهد وبعد از برگشتنش مامان نجمه رفت پابوس آقا.دایی جون برات یه لباس ومامانی کلی چیزا برات سوغات آوردن مبارکت باشه عسلم. ...
8 شهريور 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به سجادمامان می باشد