سجادعزیزدل مامان وباباسجادعزیزدل مامان وبابا، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 30 روز سن داره

سجادمامان

ادامه بیماری سجاد

1393/7/23 12:41
نویسنده : مامان سجاد
245 بازدید
اشتراک گذاری

سلاااااااااااااااام نفس مامان وبابامحبتمحبتمحبت

بعد از یه مدت طولانی دوباره اومدم تا از خاطراتمون برات بگم.

بعداز اینکه به خاطر زرد زخم سرت شیر اسب و شربت سفالکسین بهت دادیم کامل خوب شدی بعد از یه هفته دوباره روی سرت یه دونه کوچیک زد از فرداش هم دوباره روی سرت پهن شد واااااااااااااای دیگه داشتم از غصه میمردم غمگینغمگینغمگین

دیگه نمیدونستیم چیکار کنیم باز بهت شیر اسب و شربت دادم و چون موهات بلند بود وشیر خیلی جذب نمیشد مجبور شدم با خاله لیلا این بلا رو سرت بیاریمگریهگریه

اگه به من بود هیچ وقت حاضر نمیشدم که موهای خوشکلتو بزنم وکچلت کنم ولی مجبور شدم عزیزدلمغمگین.

خلاصه بعداز چند روز سرت بهتر شد البته با دارو.

روزی سه بار شیر روی سرت میمالیدم وهمین باعث شد یه شب به خاطر خیس بودن سرت سرما بخوری وااایترسوحالا باید دوباره دارو بخوری.غمگین

این اولین سرماخوردگی تو بود قند وعسل.

خدارو شکر زود خوب شدی ولی سرت هنوزم دونه میزنه ولی من دیگه بهت دارو نمیدم چون دکتر گفت پوست آقا سجاد خیلی حساسه وبه خاطراندک آلودگی اینطوری میشه باید مرتب حمومش کنید.چشم خانم دکتر....بای بای

پسندها (1)

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به سجادمامان می باشد