سجادعزیزدل مامان وباباسجادعزیزدل مامان وبابا، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 22 روز سن داره

سجادمامان

دخملم سجاد

سلام دلبندم ... وایییییییییییییی!!!!!تو اگه دخمل بودی چقدر ناناز بودی قرررررررررررررررربوووووووووووووونت برم من الهی ...
8 شهريور 1393

مرگ بر اسرائیل

سلام پسر عزیزم... عسلم امروز 25رمضانه از دو هفته پیش رژیم صهیونیست اسراییل با حملات وحشیانه خودش به غزه وفلسطین جنایات بزرگی رو مرتکب شده دیشب از تلویزیون تصاویر کودکان ونوزادان بی گناه فلسطینی رو نشان میداد که به شهادت رسیده یا زخمی شده بودن آخ وقتی اون بچه کوچولو ها رو میدیدم که چطوری از شدت جراحت وزخم گریه میکردن جگرم آتش میگرفت مگه این بچه های پاک ومعصوم چه گناهی دارن که باید هنوز نیامده از این دنیا برن خدا لعنت کند دشمنان اسلام ومسلمانان را. دیشب از ته دل از خدا خواستم تا امام زمان بیاید واز این بی صفتان انتقام بگیرد.ایشالا روزی که تو بزرگ میشی واین پست رو میخونی آقامون اومده باشه وتو یکی از سربازای آقا باشی وشر همه دشمنان کنده...
1 مرداد 1393

اولین تخم مرغ شانسی

سلام عسلم... تا قبل از اومدن تو بابایی عاشق نی نی ها بود والبته خریدن شانسی برای اونا مخصوصا ابوالفضل پسر عمه زینب وهمین باعث شده بود ابوالفضل هر وقت بابایی رو میدید میگفت انسی وبابایی مجبور بود تا5سالگی براش شانسی بخره ومن بهش میگفتم نمیذارم به بچه خودمون از این عادتا بدی چون به نظر من بچه باباشو به خاطر شانسی دوست میداره واگه یه موقع براش نخری دیگه دوستت نداره ولی چند شب پیش از در مغازه اولین تخم مرغ شانسی رو برات خرید خودمم بدم نیومد چون تو ازش خوشت اومده بود حالا بد شانس هم نبودی یه حوله داخلش بود عسلم  مبارکت باشه عزیزم ...
30 تير 1393

قبل از حمام

گل پسر مامان وبابا از وقتی به دنیا اومدی علاوه بر مشکلات پوستی که شکر خدا دیگه بهتر شدسرت هم پوسته پوسته بود مثل پولکای ماهی هر موقع میبردیمت حموم بهتر نمیشد یه خورده خوب شده بود ولی جلوی سرت پر از پوسته ها بود تا به پیشنهاد دوستان قبل از حموم زرده تخم مرغ با روغن زیتون زدم به سرت وبردمت حموم ولی اینم جواب نداد (از دوستان عزیزم میخوام اگه اطلاعاتی در این زمینه دارن منو راهنمایی کنن) چه بامزه شدی عزیزم ...
30 تير 1393

شیرین کاری و زبون بازی

سلامی دوباره شکر پنیر مامان... اول میخوام از شیرین زبونیات بگم کلمات جدیدی که یاد گرفتی دددده و نننننننه وگاهی هم زبونتو میاری بیرون و بوووو میکنی بابابابابابا وماماماماما گفتنتم که دیگه نگو.تا برات دست میزنم وبرات میخونم خودتو تکون تکون میدی و مثلا میرقصی دستم رو میارم جلوی صورتت ومیگم دس دس کن فوری دستتو میزنی کف دستم آخ که میخوام بخورمت قربون پسرم برم که اینقدر به فکر مامانشه وبراش سبزی پاک میکنه اینجاهم که داره میبینه این هندونه رسیده یا نه قربون این یه لاخ موی تو بشم من که چند ماهه همین جوری در هواست وهیچ جوری پایین نمیاد چند روز پیش در اتاق ...
30 تير 1393

هشتمین ماهگرد

سلام قند وعسلم... پسر عزیزم هشتمین ماه از بهار زندگیت را تبریک میگم                     ا گل پسرم چند روز هست که اصلا غذا نمیخوری ومدام گریه میکنی وگاهی تب وگاهی استفراغ.من خیلی نگرانتم دیشب رفتیم دکتر گفت که پهلوان کوچک داره دندون درمیاره واین حالتاش طبیعیه دیشب شب 23رمضان بود آخرین شب از شبهای قدر خیلی برات دعا کردم که این مرحله از زندگیت رو راحت پشت سر بگذاری نازنینم. چند وقتی بود میخواستیم یه گوسفند برات عقیقه کنیم که بالاخره 16رمضان این کارو کردیم تا هم عقیقه باشه هم افطاری برای روزه داران مسجد جامع الهی که همیش...
30 تير 1393

یه اتفاق بد

سلام پسرعزیزم... چند روز پیش یه اتفاقی افتاد که خدا خیلی خیلی بهم رحم کرد. حدود ساعت 4برات توی شیشه یه کم آبگوشت گذاشتم وشیشه رو توی کتری روی گاز گذاشتم یه ساعت بعدش دیدم آب کتری کم شده یه لیوان آب از سماور برداشتم ودرحال ریختن توی کتری بودم که ناگهان بووووووووووووووووووووووووووووووووومب آره مثل اینکه آب سرد رو ریخته بودم روی شیشه داغ که شیشه ترکید ویه صدایی وحشتناکی کرد که بابایی از اتاق بالا دوید اومد وفکرمیکرد چیزی منفجرشده خودمم تا یک ساعت داشتم میلرزیدم ومتاسفانه شما بدون آبگوشت ماندی ...
2 تير 1393

7ماهگیت مبارک

سلام قند وعسل مامان وبابایی... هفت ماهگیت مبارک شکرپنیر پسرکم اینقدر شیرین وطناز ودلربا شدی که لحظه لحظه زندگیمونو پر از شادی کردی اونقدر دوست داشتنی شدی که حد نداره ودعای من بابایی در همه حال اینه که خدا این شادی وشیرینی رو از ما نگیر وبه همه زوج ها این موهبت الهی رو عطا بفرما. یه نمونه اش اینه... رفتم برای خودم گیلاس شستم ونشستم پیشت که بخورم باه زور ظرفو ازم  گرفتی بعدشم دونه دونه گیلاسارو برمیداری وروی زمین میندازی وکلی ذوق میکنی کلا باریختن هر چیزی روی فرش عشق میکنی اینم یه نمونه از غذا خوردنته من از شما میپرسم به نظر شما سجاد از یه قاشق ماست با تخم مرغ چقدرشو خورده؟؟؟!!!!!! ...
1 تير 1393

یاسیدالساجدین

س سلام به گل پسرم وتمام دوستان از همگی بابت تاخیرم عذر خواهی میکنم به خاطر شروع امتحانات پایان ترم وقت نداشتم که بیام واز سجاد بنویسم برای همین حالا با تاخیر مینویسم. اعیادشعبانیه رو به تمام دوستان مجازی وپسرم تبریک عرض میکنم. سجادجونم در روز 5شعبان میلاد آقا امام سجاد بود یادمه سال قبل که حامله بودم شب تولد آقا امام سجاد اسمت رو انتخاب کردیم وبا بابایی نذر کردیم اگه سالم بدنیا اومدی اسمتو سجاد بذاریم وجالب اینه که درست شب شهادت آقا بدنیا اومدی برای همین من خیلی دوست داشتم روز تولد آقا توی خونه جشن بگیریم ولی از اونجا که خونمون زیاد بزرگ نیست وما کلی فامیل داریم تصمیم گرفتم یه سفره ختم صلوات بندازیم واز اونجایی که مام...
1 تير 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به سجادمامان می باشد