شیر گرفتن گل پسرم
سلاااااااااااااام نفس مامان وبابا همیشه به این فکر میکردم که یعنی میشه روزی من تو رو از شیر بگیرم وای چقدر وحشتناک بود برام ولی چاره ای نداشتم با خودم میگفتم اونقدر بهش شیر میدم تا دیگه خودش نخواد بخوره ولی حرفای دیگران و...باعث شد که بالاخره شنبه 9 مهر ماه توی امام زاده خدیجه خاتون برای آخرین بار بهت یه شیر سیر بدم و تمام.البته گلم اینطور نبود که یه دفعه ای این کارو بکنم قبل از این که شیرتو کامل بگیرم خیلی زمان شیر دادنتو کم کردم بعد رسید به روزی دو بار وروزی یه بار بعد فقط شبا و بعد تمام .یه هفته اول خیلی بی قراری میکردی همش چشمات خواب آلود بود شبا بابایی به زور میخوابوندت.شبا ساعت 1 و 2 میخوابیدی از اون طرف منم به خاطر پر بودن شی...
نویسنده :
مامان سجاد
16:16