اولین مسافرت
سلااااااااااام پسرم
بالاخره بعداز سه سال دوباره قسمت شد که به پابوس آقا امام رضا بریم....
بیا دنبالم...
پنجشنبه دهم مهر ماه من وگل پسرم و بابایی وننه خدیجه راه افتادیم به سمت مشهد.من که اصلا باورم نمیشد آخه سجاد برای اولین بار بود که میخواستیم ببریمش مسافرت خیلی دلهره داشتم چون موقع دندون در آوردنش بود میترسیدم که اذیت کنه ولی آقا خودش کمک کرد وسفر خوبی داشتیم البته در بین راه که میرفتیم در شهر طبس کولر ماشین خراب شد واز اونجایی که هوا خیلی خیلی گرم بود مجبور شدیم لباسای سجاد رو در بیاریم تا گرمازده نشه
سجاد جون تو همش توی ماشین خواب بودی
وقتی رسیدیم مشهد هوا خیلی سرد بود شبها حتما باید شال وکلاه میکردیم.
خیلی جالب بود چند نفری که میدیدنت اول لپاتو میکشیدن بعدم کلی قربون صدقت میرفتن وتو عصبانی میشدی
اینم چند عکس از سجاد جونم در صحن آقا..
اینم عکسی که از عکاسی ازت گرفتیم
یه اتفاق دیگه ای که موقع برگشت از مشهد افتاد این بود که عینک بابایی گم شد وما همه جا رو زیر و رو کردیم ولی چیزی پیدا نکردیم معلوم نشد که کی عینک بابایی رو گم کرده بود ولی ما حدس میزنیم کار تو باشه از بس شیطونی
زیارت قبول گل پسرم..