پنجمین ماهگرد
سلام پسرکم در ابتدا پنجمین ماهگردت رو بهت تبریک میگم و میخوام کارایی رو که تا این لحظه انجام میدی رو واست بگم...
چند روز پیش به خاطر جوشای صورتت رفتیم دکتر که ی پماد برات نوشت وگفت گل پسرتون اگزما داره ما پماد رو گرفتیم من بروشور داخل جعبه رو در آوردم تا بخونم که شما از من گرفتید تا خودتون بخونید وبیشتر سر در بیارین
چه با دقت!!!!!!!!!!!!!
تازگی ها کم کم میغلتی تا به پشت میشی وبعد صدات در میاد چون دستات رو نمیتونی از زیر خودت بیاری بیرون
اینجا هم که بدون کمک نشستی ناگفته نماند این لباس تابستونی رو خاله مهدیه از قم برات سوغات آورده دستش درد نکنه
یه کار جدیدت اینه که وقتی سوار راهروئک هستی چند قدمی میری و هر جای اتاق که باشی فوری خودت رو به تلویزیون میرسونی آخه خیلی دوست داری پارچه زیر تلویزیون رو بگیری که هنوز موفق نشدی
هرموقع این آگهی از تلویزیون پخش میشه هر جا باشی فوری سرت رو برمیگردونی طرف تلویزیون وباخوشحالی نگاه میکنی پفک لوسی
قربون پسرم برم که اینقدر ناز خوابیده دوتا گلی که گذاشتم روی سینت گل محمدیه تا چند روز دیگه ایشالا گل زیاد پیدا میکنم تا گل بارونت کنم
چند روز پیش رفتیم برات اسباب بازی بخریم که این تاب رو دیدیم وبرات گرفتیم وقتی تاب تابی میکردی خیلی هیجان زده شده بودی فدات بشم
واینم از پسر خوش تیپ مامانی
راستی 17 فروردین سالگرد ازدواج منو بابایی بود که بابایی فراموش کرده بود ولی فرداش منو با یه سکه واین سرویس چینی غافلگیر کرد
به امید فرداهایی روشن دلبندم.