25روز ازتولدعسلم

سلام آقاسجاد مامانی شما پسر گل مامان الان لالا تشریف دارین وگرنه من بیکار نمیشدم که بیام تو اینترنت ای وای مثل اینکه داری بیدار میشی ...........نه شکرخدا دوباره خوابیدی شما پسر گلم 24آبان ساعت 21:30به دنیا اومدی قرار بود 20ابان بیایی ولی صبر کردی تا مامان ده روز اول محرم رو به حسینیه بره بعد بیای روز بعد از عاشورا بدنیا اومدی الهی بمیرم روز اول ودوم شیر نداشتم بهت بدم وتو خیلی گرسنه بودی مامان نجمه تورو برد شیر یه دختر سید بهت دادوتو سیر شدی. دنیا که اومدی یه کم زردی داشتی بعد که اومدیم خونه مامان نجمه زردیت یه کم بیشتر شدهمه میگفتند ببرمت ازمایش ولی من میترسیدم اخه مگه تو چقد طاقت داری که تنت رو سوراخ کنن وخونت بگیرن خلاصه دیگه چند شب پیش برد مت دکتر میراب بهت قرص داد هر شب بهت میدم بهتر شدی عزیزم راستی همش داری زور خود میکنی وگریه هم زیاد نمیکنی فقط یه جیغ کوچولو مزنی مامن فدای تو بشه دکتر گفت چون شیررو قوت قوت میخری دل درد میشی ایشالا زود خوب بشی.

تا امروز که 25روزه هسی 650000تومن رونما جمع کردی باریک ا.. وضعت ازما بهتره جیگر ماما

دو روزه وقتی باهات حرف میزنم نگام میکنی ومیخندی اخ اخ قند توی دلم اب میشه .

وقتی که بازت میکنم بی هوا توی مامانی جیش میکنی چون لاحاف رونجس کرده بودی بابایی دیشب یه تشک 350000طبی برای تخت خرید چه کیفی کردیم برای امروز کافیه تا تو خوابی منم بیام بخوابم چون دیشب نذاشتی ماما بخوابه فدات خوشگلم